خاطرات بیاد ماندنی شهریور 91
از چند روز قبل از عروسی زهرا سادات همش میگفت بریم عروسی هادی خدا رو شکر هم عروسی خوبی بود و خیلی خوش گذشت و زهرا سادات تا آخر شب بیدار بود و بعد از اینکه از خونه عروس اومدیم هنوز دست میزد و میرقصید و حسابی بهش خوش گذشته بود برای این عروس و داماد آرزوی خوشبختی میکنیم ...
نویسنده :
مامان حمیده
16:16